تاریخچه شال بافی:
با توجه به افسانه ای که در تاریخ کرمان به نام کرم هفتواد آمده است و در آن صحبت از بافندگی پیش می آید می توان دریافت که بافت پارچه های ابریشمی در دوران ساسانی رواج کامل داشته و رواج و رونق این هنر را در کرمان حقیقی دانست. در آغاز، زرتشتیان پایه گذار هنر شال بافی بودند و از آن برای دوخت شلوارها و جامه های سنتی و مذهبی و به خصوص برای مراسم و جشن های خود استفاده می کردند که از نوع راه راه آن (محرمات) به عنوان شال کمر استفاده می نمودند. پس از اسلام در سده ۲ هجری قمری (۸ میلادی) عده ای از زرتشتیان ایرانی به هند مهاجرت کرده و در آنجا به «پارسیان» معروف شدند. در بین این مهاجران پارچه بافانی بودند که نقوش ساسانی و فنون متداول بافندگی ایرانی را با خود به هند بردند و در آنجا اشاعه دادند. پژوهشگران معتقدند حکمران کشمیر، زین العابدین، در سده ٩ هجری قمری (۱۵ میلادی) باعث توسعه شال بافی در این ناحیه شده است. عده ای دیگرمی گویند شال بافان مهاجر از ایران و آسیای میانه، صنعت شال بافی را در این منطقه پایه گذاری نموده اند. به این ترتیب بسیاری از طرح های ایرانی بر شال های هندی دیده میشود که متداول ترین آن ها بته جقه می باشد. شال های پشمینه از پشم بزهای کشمیر هند در بالاترین کیفیت تولید می گردد. پشم این بزها هزاران سال برای تولید یک نوع شال به نام پشمینه استفاده می شده است. این شال ها در واقع پارچه نرم و ظریفی است که از کرک بز کشمیری رشته و بافته میشود.
شال کشمیر با طرح بته، ۲۰-۱۸۱۵ میلادی، موزه ویکتوریا و آلبرت
مراکز اصلی شالبافی در ایران شهرهای کرمان، یزد و مشهد بوده است. چنانکه از متن یک سنگ نوشته تاریخی واقع در دهلیز مسجد جامع یزد بر میآید، مردم شهر یزد قرن ها به این هنر اشتغال دارند. در زمان رونق این صنعت برخی از بازرگانان در شیراز نیز کارخانههای شالبافی برپا کردند. با این حال، همواره مرکز ترمهبافی کرمان بوده، و در اسناد بیش تر اشاره به شال منقش کرمانی شده است و چنین به نظر میرسد که در برخی دوره ها مواد اولیه و حتى خود شالباف ها را از کرمان به شهرهایی نظیر مشهد یا یزد میبردهاند. از سوی دیگر بافندگان نقاط دیگر ایران همچون تبریز برای اشتغال در این حرفه به کرمان میرفتند (دانشنامه بزرگ اسلامی).
اگرچه شال از زمان های بسیار دور وجود داشته؛ امّا در ایران از زمان صدارت میرزا تقی خان امیر کبیر معروف تر شد. امیر کبیر که با مصرف محصولات خارجی در کشور مخالف بود، در حین جستجوی یک راه حل برای این مسئله شالی می بیند که با ظرافت بسیار خاصی توسط یک بانوی ایرانی به نام “خورشید” بافته شده است. برای حمایت از تولیدات داخلی دستور می دهد این کار با حجم بیشتری دنبال شود. مدّت زیادی نمی گذرد که شال های ایرانی خصوصاً شال های ساخت کرمان از نظر کیفیت از شال های کشمیری پیشی گرفته و به “شال امیری” معروف می شوند. مستوفی در این زمینه نقل کرده که: «امیر (میرزا تقیخان امیرکبیر) در تشویق صنایع بذل جهد نمود و شالهای کرمانی را به پایهی شالهای کشمیری ترقی داد، و چون بعد از او تشویقی ازین صنعت نشد، به حال سابق برگشت، ولی اسم «امیری» روی شال ترمه کرمانی ماند.» (مستوفی، ۱۳۷۷، ج ۱، ص ۷۵).
کـارگاه شالبافـی متشکل از ۳ یا ۴ گروه از افراد با رتبههای مختلف بوده است. در ایران بَردست اول و دوم پایینترین رتبه محسوب شده، و عمل بافتن به عهدۀ ایشان بوده است. بَردست ها پس از طی این مرحله و کسب مهارت لازم به مقام خلیفگی میرسیدهاند. معمولاً هر یک از نقش های رایج ترمه، خلیفۀ مخصوص داشته است؛ مثلاً خلیفۀ بوته کجباف، خلیفۀ بوته ریزه یا خلیفۀ نه ترنجباف. خلیفه معمولاً نقش را حفظ بوده، و آن را از ذهن برای بَردست ها میخوانده است. خلیفگی را میتوان مقامی میانِ بردستی و استادی دانست. به بیان دیگر بافنده پس از گذراندن خلیفگی به مقام استادی ارتقا مییافت که بالاترین سمت در صنعت شالبافی آن روزگار به شمار میآمده است (ادیب قاسمی، ۲۴۹). بافندگان کشمیری همگی مرد و در مواردی کودکان بودهاند. در ایران در برخی موارد دختران نیز به این کار گماشته میشدند. بافندگان عموماً وضع اقتصادی نامناسبی داشتند و معمولاً از طبقۀ پایین جامعه به شمار میآمدند. در واقع تجارت شال باعث به وجود آمدن و پیدایش طبقه ثروتمند تازهای شده بود، که در نهایت اختلافات طبقاتی را به منتهای خود رسانده بود. در گویش کرمانی نیز شالبافان را با لفظ «خلوش» که به معنی مردم عامی است، میخواندند (دانشنامه بزرگ اسلامی).
پی نوشت:
- هفتواد نام داستانی ایرانی است که در متن پهلوی کارنامه اردشیر بابکان و هم در شاهنامه فردوسی ذکر آن آمدهاست. این داستان هم به پایان حکومت اشکانیان مرتبط میشود و هم پیدایش ابریشم در ایران را از منظر افسانه ای بیان میدارد. ( ویکی پدیا )